محسنمحسن، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

محسن نی نی کوچولوی مامان پریسا و بابا سعید

9 ماه و....روز....

آغاز 10 ماهگی... بالاخره 9 ماه گل پسر تمام شد و محسن پا توی 10ماهگی گذاشت و امروز شنبه 15 تیر92 نه ماه و دو روزش شده. توی این چند روز محسن کوچولو یاد گرفته که دستش رو به مبل یا مامان و بابا بگیره وروی دو تا پای کوچولوش بایسته. امروز محسن رو بردم بهداشت برای کنترل قد و وزن: وزن : 8/400 کیلوگرم قد : 71 سانتی متر دور سر : 46 سانتی متر   پنجمین دندان.... امروز چهار شنبه 19 تیر 92 . صبح اولین روز اولین ماه مبارک رمضان است که خانواده ما 3 نفره شده .محسن 9 ماه و 6 روزشه. امروز سحر خواب موندیم. بنده خدا بابایی بدون سحری روزه گرفت. دیشب متوجه شدم که دندون پنجم محسن هم دراومده. دومین دندون از سمت  چپ بالا.کلا انگ...
19 تير 1392

ملاقات با دوستان نی نی سایت

شنبه 8 تیر 92 با مامان نی نی های مهر 91 و نی نی هاشون قرار گذاشتیم بریم پارک بانوان تهران (بهشت  مادران) همدیگر رو ببینیم.توی عکس بالا با محسن منتظریم که بقیه بیان ما زودتر همه به پارک رسیدیم. این نی نی ها همه متولد ماه مهر و همسن و سال هستن.اسم نی نی ها وماماناشون از راست به چپ: حامد(کوثر) امیرحسین(ریحانه) صدرا(عطیه) نورا(نازنین) سیاوش(الهام) و محسن(پریسا)   خوب بود .خیلی خوش گذشت هم به من وهم به محسن کوچولو. ...
11 تير 1392

پایان 9 ماهگی...

حدود یک هفته دیگه 9 ماه گل پسرم تمام میشه .امروز چهار شنبه 5 تیر ماه 92 است.  توی این ماه: 2تا دندون جلوی بالات کامل دراومدن . از حالت سینه خیز خودت میتونی بشینی. سه چهار روزه که چهار دست و پا راه رفتن رو شروع کردی. وقتی مامان و بابا صدات میکنن برمیگردی نگاه میکنی و میخندی و زمانی که ازت میخوایم که پیشمون بیای با لبخند به سمت ما حرکت میکنی. کلی نان خور شدی وقتی سفره را پهن میکنیم حتما باید یک تیکه نان هم به تو بدیم وگرنه نمیذاری غذا بخوریم. حمام رفتن رو دوست داری ومیشینی توی لگن و کلی توی حمام آب بازی میکنی. وقتی با هم به فروشگاه میریم .توی چرخ دستی فروشگاه میشینی و کلی کیف میکنی.       این...
5 تير 1392

پایان 8 ماهگی...

3 روز دیگه 13 خرداد92 گل پسرم 8 ماهش هم تموم میشه پا توی 9 ماهگی میذاره به امید خدا. خوب میشینی. خوب سینه خیز میری. خوب غذا میخوری. خوب میخندی و خوب بازیگوشی میکنی و... فقط نمیدونم چرا چند شبه که خوب نمیخوابی .تا صبح صد دفعه هم خودت بیدار میشی وهم مامانت رو از جاش بلند میکنی و هم بابایی رو بدخواب...؟!!! حالا دیگه درست و به جا مامان میگی .وقتی مامانت رومیخوای صداش میکنی و میگی :  " م مااا.... " معنی بیرون رفتن رو میفهمی و وقتی میبینی که مامان لباسای بیرونش رو پوشیده شروع میکنی  به خندیدن و دست و پا زدن که یعنی منم رو هم بغل کن وبا خودت ببر دد و از اینکه لباسات رو واسه ددر رفتن عوض میکنم خوشحال میشی. دوستت دارم مامانیه ماما...
10 خرداد 1392
1